چرایی عدم شرکت آذری ها در جنبش اخیر ایران
مهران همایون مهران همایون

 

• یکی از شگفتی های جنبش یک سال اخیر ایران، برخلاف سایر جنبش های گذشته، نقش نداشتن آذری ها در آن است و وقتی این سوال از برخی از آذری ها پرسیده می شود دلایلی چون نادیده گرفتن حقوق اجتماعی و فرهنگی آذری ها از سوی رهبران جنبش (گویا موسوی جد اندر جد فارس بوده) و یا ساختن جوک و یا کاریکاتور های توهین آمیز، ذکر می گردد.

• گویا در جمهوری اسلامی حقوق تمام گروهای اجتماعی، اعم از اقوام و یا مذاهب و یا دگراندیشان رعایت می شود و یا در زمان انقلاب ۱٣۵۷ برای آذری ها جوک ساخته نمی شده و در زمان پهلوی به آنها توجه می شده و به همین دلیل آذری ها در انقلاب ۵۷ و دوره ۱٣۲۰-۱٣٣۲ در خط اول مبارزه بوده اند، ولی دلیل فعال بودن آذری ها در آن زمان ها چیز دیگری است و اینگونه دلیل تراشی ها ارتباط چندانی با موضوع نداشته و دلایل آن را باید در جای دیگری جستجو کرد:


1

• اول آنکه برخلاف حکومت پهلوی که شووینیسم فارس بر آن حاکم بود و حقوق هیچیک از اقلیت های قومی (و نه مذهبی) را به رسمیت نمی شناخت، جمهوری اسلامی مبتلا به شووینیسم مذهبی شیعه گری است و به همین دلیل حقوق اجتماعی و فرهنگی تمام گروهای اجتماعی را که به نوعی با این ایدئولوژی ناهمخوان و یا رقیب باشند، بشدت سرکوب می کند وحتی تلاش بسیار زیادی برای جایگزین کردن واژه های عربی با فارسی داشته و یا اگر قرار بر سرمایه گذاری در مناطق کرد نشین و یا سیستان وبلوچستان باشد، این سرمایه گذاری در مناطق شیعه نشین انجام می شود و بخصوص مناطق سنی نشین کرد از ابتدای انقلاب در یک محاصره اقتصادی نانوشته قرار گرفته اند و بر اساس آمار و اطلاعات، مناطق سنی نشین بخصوص در کردستان از کمترین سهم از درآمد ملی برخوردار هستند و یا حتی کتب مذهبی درسی اقلیت های مذهبی بوسیله حاکمان شیعه مسلک نوشته می شود و یا دراویش را که اساسا غیرسیاسی اند، تحت شدیدترین فشارها قرار می دهند و مثال های فراوان دیگر.
• البته این محدودیت ها مربوطند به حکومت ها (پهلوی وجمهوری اسلامی) و نه به مردم ایران و روشنفکران که اینان با مسالمت بسیار زیاد و در محیط های کار و تحصیل و در همسایگی با هم زندگی می کنند.

2

• دوم آنکه بر خلاف سایر اقلیت های مذهبی مثل کردها و یا بلوچ های سنی و یا سایر مذاهب و ادیان، که هیچ نقشی در مدیریت سیاسی و یا تصمیم گیری های جمهوری اسلامی نداشته اند، آذری ها همواره در سطوح بالای حاکمیت حضور داشته اند که البته این موضوع نه نشان از توجه به ترک ها و آذری ها، بلکه به دلیل آن است که برای جمهوری اسلامی نه اقوام، بلکه امت اسلام (البته از نوع شیعه آن) اهمیت دارد.
• به عنوان مثال خامنه ای که از اوایل انقلاب مهمترین مناسب جمهوری اسلامی را در اختیار داشته و همینطور مهندس موسوی که سال ها نخست وزیر کشور بوده، اصالتا آذری محسوب می شوند.
• البته طرح این مساله نه تایید یا عدم تایید این اشخاص بلکه مطرح کردن معیار های ارزشی جمهوری اسلامی است که اولویت آن با شیعه بودن مسئولین است و نه تعلق به اقوام مختلف ایران.

3

• سوم آنکه با این مقدمات برای تحلیل چرایی عدم شرکت آذری ها در جنبش اخیر مردم ایران باید اندکی به گذشته و گرایشات موجود در تحولات آذربایجان بر گردیم.

• طی حدود ٨۰ سال گذشته سه گرایش عمده در آذر بایجان (والبته با اندک تفاوتی در کردستان) وجود داشته است:


گرایش اول

• گرایش اول که در زمان پهلوی تا حدی دست در حکومت داشت گرایش مرکزگرا بود که عمدتا وابستگان حکومت پهلوی بودند.

گرایش دوم

• گرایش دوم گرایشی است که خواهان خود مختاری محلی در چارچوب حکومت یک پارچه ملی و دموکراتیک و رعایت حقوق اجتماعی و فرهنگی آذری ها (و البته سایر اقوام) هستند.

گرایش سوم

• گرایش سوم گرایش ناسیونالیسم افراطی وشووینیسم و در قالب "پان ترکیسم" است (شبیه پان ترکیست های ترکیه) و خواهان اتحاد و یکپارچگی تمام ترک زبانها از چین تا اروپای شرقی است (که تقریبا ٨۰ درصد سرزمین ایران نیز شامل این اتحاد می شود).

• تا قبل از فروپاشی بلوک سوسیالیستی تقریبا دو گرایش اول و دوم، گرایش های مسلط در عرصه سیاسی بودند و حکومت مرکزی (پهلوی) همواره از گرایش اول و اکثر سازمان های سیاسی میانه و چپ از گرایش دوم حمایت می کردند و به همین دلیل آذری ها و ترک زبان ها در رهبری سازمان های سیاسی وبخصوص چپ (از هر طیفی) نقش اساسی و تعیین کننده ای داشتند و هنوز نیز دارند.

• بعد از فرو پاشی بلوک سوسیالیستی و سرکوب تمام سازمان های سیاسی مترقی و اپوزیسیون در جمهوری اسلامی، گرایش سوم یعنی پان ترکیست ها در امنیت کامل تبدیل به گرایش غالب در آذربایجان شد و حکومت جمهوری اسلامی با درک دو نکته زیر از آنها حمایت کرد:


نکته اول

• نکته اول اینکه اتحاد سرزمین های ترک زبان به هیچ وجهی قابل تحقق نیست و بیشتر به اندیشه های مالیخولیایی می ماند.

نکته دوم

• نکته دوم اینکه ابزار بسیار خوبی برای انحراف افکار عمومی و جوانان آذری از تلاش برای دستیابی به حقوق اجتماعی و دموکراتیک آنها می باشد و می تواند چپ ها را در شرایط سرکوب و اختناق به عقب براند و آنگاه آذری ها بجای مبارزه بر ضد حکومت استبدادی به مبارزه بر ضد "فارس ها" برمی خیزند:
• سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن.

• در این شرایط ترک های ناراضی از شرایط تبعیض آمیز ایدئولوژیک حاکم به سمت دشمنی با فارس ها سوق پیدا کردند.
• این سیاست نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی در آذربایجان بر خلاف کردستان بخوبی جواب داد، ولی کرد ها به دلایلی فریب این بازی اطلاعاتی جمهوری اسلامی را نخوردند و به شعار "دمکراسی برای ایران وخود مختاری برای کردستان" و یا فدرالیسم همچنان پای بند ماندند.

مثال اول

• به عنوان یک مثال بسیار جالب و قابل تحلیل از موضوع تیم تراکتور سازی تبریز می توان نام برد که به عنوان سمبل آذری زبانها مطرح است.
• این تیم متعلق به کارخانه ای است که مالکیت آن در اختیار سپاه پاسداران است و هواداران احساساتی و نا آگاه این تیم با هدایت سردمداران آن که همگی اطلاعاتی و سپاهی اند، حتی به علی دایی و یا کریم باقری به جرم نوکری فارس ها رحم نمی کنند و رکیک ترین فحش ها را نثار این دو آذری می کنند.

مثال دوم

• نمونه دیگر این تحریک احساسات سازمان های اطلاعاتی را می توان در ماجرای کاریکاتور معروف بخوبی مشاهده کرد.
• کاریکاتوری که نه طراح آن قصد توهین داشت (ظاهرا طراح آن خود آذری بوده؟) ونه کسانی که قبل از جنجال این کاریکاتور ها را دیده بودند، برداشتی توهین آمیز از آن کرده بودند.

• ولی نهادهای امنیتی با مهارت کامل دو موضوع را هدف قرار دادند:


موضوع اول

• اولا فضای نسبتا بازمطبوعاتی بعداز روی کارآمدن خاتمی را.

موضوع دوم

• ثانیا دعوای حیدری و نعمتی را.
• یعنی دعوای فارس وترک را.

• در آن شرایط که احساسات عده ای از هموطنان بشدت تحریک شده بود، نمی شد این سوال را پرسید که اگر این جمله بسیار معمولی به زبان عربی یا کردی یا فارسی و یا هر زبان دیگری (مثل اکثر کاریکاتورها) نوشته می شد، توهین به آن ملت محسوب می شد؟

• این یکی از بازی های نهادهای اطلاعاتی و در همکاری با پان ترکیست هایی است که خود هیچ حقی برای سایر ملل قایل نیستند (که نمونه برادران بزرگترشان در ترکیه جلوی چشممان است).


• در هر صورت برای حضور مجدد آذری ها در جنبش سراسری ایران، نه سکوت در مقابل شووینیست های ترک بلکه افشای نقش مخرب اینان و همکاران اطلاعاتی شان است و این مهم هم می بایست بوسیله آذری زبان های مترقی انجام گیرد و اینان باید سکوت خود را شکسته و این موضوع را تبلیغ کنند که دستیابی به حقوق آذری زبان ها همچون سایر اقوام و مذاهب و سایر اقلیت ها در گرو دموکراسی عمیق در کل ایران است.
• وظیفه آذری زبان های مترقی از آن رو اهمیت دو چندان می یابد که در صورت پیروزی قریب الوقوع مردم ایران بر ضد دیکتاتوری مذهبی حاکم، این شووینیست ها براحتی ابزاری در دست عناصر ارتجاعی برای به آشوب کشیدن و تنش و حتی جنگ داخلی خواهند بود.


• می بایست جوانان آذری را از این دسیسه ها آگاه کرد و گذشته مبارزاتی آذربایجان را به این جوانان یادآوری شد که آذری ها در کنار سایر اقوام ایرانی بر ضد هر گونه تبعیض اجتماعی و در یک جبهه مبارزه کرده اند، بخصوص آنکه در آذربایجان نیز اقوام دیگری چون ارمنی ها و یا کردها و یا آسوری ها نیز زندگی می کنند واینان، در آینده ایران آزاد و دموکراتیک، باید به صورت مسالمت آمیز و با رعایت حقوق اجتماعی و فرهنگی یکدیگر و در کنارهم زندگی کنند.
• جوانان آذری ظاهرا از گذشته خود چندان اطلاعی نداشته و یا اطلاعات تحریف شده به آنان رسیده و به جای شور مبارزه بر ضد ظلم، دچار خشم همراه با تعصب کور نژادی شده اند.
• در هر صورت مبارزه بر ضد هر گونه نژاد پرستی و تعصب قومی، چه از جانب فارس ها و چه از طرف سایر اقوام ایرانی ضرورتی جدی در جنبش کنونی دارد.

پایان

August 28th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی